×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

javad seif

دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای

شبی مست رفتم اندر ویرانه ای

ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای

نرم نرمک پیش رفتم

در کنار پنجره

تا که دیدم صحنه ی دیوانه ای

پیرمردی کور و فلج درگوشه ای

مادری مات و پریشان همچنان پروانه ای

پسرک از سوز سرما میزند دندان به هم

دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای

پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر در خانه ای

تا که بینم دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای

دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 - 4:09:37 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://arashkhodaie.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 اردیبهشت 1390   8:30:47 PM

SALAM GHASHANG BUD

آخرین مطالب


کمی با من مدارا کن


چی بگم


پاییزه


شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل


خسته از شکستنم


منم آدمم اینو بفهمین


برو


آرزو


بی نهایت میخوامت تو رو


باز باران


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

110787 بازدید

14 بازدید امروز

16 بازدید دیروز

256 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements