×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

javad seif

درخت

توی تنهایی یه دشت بزرگ

 که مثل غربت شب بی انتهاست
 یه درخت تن سیاه سربلند
 آخرین درخت سبز سرپاست
 رو تنش زخمه ولی زخم تبر
 نه یه قلب تیر خورده نه یه اسم
 شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
 کندوی پاک دخیله و طلسم
 چه پرنده ها که تو جاده کوچ
 مهمون سفره سبز اون شدن
 چه مسافرا که زیر چتر اون
 به تن خستگی شون تبر زدن
 تا یروز تو اومدی بی خستگی
 با یه خورجین قدیمی قشنگ
 با تو نه سبزه نه آینه بود نه آب
 یه تبر بود با تو با اهرم سنگ
 رقص دست نرمت ای تبر بدست
 با هجوم تبر گشنه و سخت
 آخرین تصویر تلخ بودنه
 توی ذهن سبز آخرین درخت
 حالا تو شمارش ثانیه ها
 کوبه های بی امون تبره
 تبری که دشمن همیشهء
 این درخت محکم و تناوره
یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 - 10:58:54 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


کمی با من مدارا کن


چی بگم


پاییزه


شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل


خسته از شکستنم


منم آدمم اینو بفهمین


برو


آرزو


بی نهایت میخوامت تو رو


باز باران


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

110536 بازدید

5 بازدید امروز

14 بازدید دیروز

146 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements